مدل شناختی بک، مستقیما از مشاهدات وی در مورد نقش تفکرات منفی در ایجاد افسردگی نشات گرفته است.
 
چکیده: امروزه با پدیدآمدن مکاتب مختلف در روان شناسی، راه های درمانی متعددی برای درمان اختلالات روانی پدید آمده است. از میان این روش های درمانی می توان به CBT یا رفتاردرمانی- شناختی اشاره کرد. در این نوشتار به بیان درمان افسردگی با رویکرد رفتاردرمانی-شناختی می پردازیم. با ما همراه باشید. 

 تعداد کلمات 1191/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه

رفتار درمانی شناختی افسردگی

مدل شناختی بک، مستقیما از مشاهدات وی در مورد نقش تفکرات منفی در ایجاد افسردگی نشات گرفته است، با کار روی افراد افسرده شروع و سپس به سایر اختلالات نظیر اضطراب، اختلالات شخصیتی و اعتیاد گسترش داده شد (بک و یانگ، ۱۹۸۵: یانگ، ۲۰۰۸). یکی از خصوصیات بارز مدل شناخت درمانی بک، ایجاد پیوند محکم بین دو زمینه بالینی و پژوهشی بود و نیز پیوند خوردن بنیان نظری مدل شناخت درمانی با برخی از نگرش های پردازش اطلاعات، ظرفیت های جدیدی در آن به وجود آورد. استفاده از سازه های نظری مهم و کارسازی مانند طرحواره، سوگیری فرضیه آزمایی، تحریف، افکار خود-آیند و غیره، تبیین برخی از مکانیسم های شناختی در افسردگی و اضطراب را آسان تر ساخت. مدل بک، مخصوصا از این نظر حایز اهمیت است که پژوهش های گسترده ای را دامن زده و یافته های حاصل از این پژوهش ها نه تنها پالایش هایی در پاره ای از مفاهیم اصلی شناخت درمانی پدید آوردند، بلکه مکانیسم های احتمالی جدیدی را در فرآیند درمان ارایه دادند که گاه با مکانیسم های پیشنهادی دردرمان شناخت درمانی، در مقام تعارض قرار می گرفتند (یانگ، ۲۰۰۸).
با این همه، این مدل هنوز یکی از کارآمدترین مدل ها درباره تغییر رفتار و برداشت فرد از رویدادهاست. مخصوصا اهمیتی که در آن به جنبه های رفتاری و عملی (به شکل تکلیف خانگی، یادداشت برداری و...) در ارزیابی و درمان داده می شود و سازمان بندی مناسبی که در طراحی و اجرای برنامه درمانی در آن وجود دارد، در گسترش و قابلیت کاربردی آن در افراد مختلف و متناسب با شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی، تاثیر داشته است (یانگ و همکاران، ۲۰۰۸).


[توضیحی در مورد مدل درمانی بک]

مدل بک از دو بخش تشکیل شده است:
١. ساختار شناختی یا طرحواره
۲. پردازش شناختی
ساختارشناختی عبارت از، مجموعه مفاهیم تحت عنوان دانش عمومی درباره حوادث، اعمال یا اشیاء که حاصل تجربیات گذشته است می باشد. ساختارشناختی نقش اصلی را در غربال کردن، رمزگردانی، سازماندهی و ذخیره سازی و بازخوانی اطلاعات دارد. اطلاعاتی که با طرحواره های موجود سازگار باشند به دقت رمزگذاری می شوند در حالی که اطلاعات ناسازگار یا مغایر با طرحواره ها فراموش می شوند. هنگامی که یک شخص با یک موقعیت خاص روبرو می شود، طرحواره مربوط به محرک فعال خواهد شد.


[طرحواره شخص افسرده]

تفاوت های فردی در الگوهای پردازش به تفاوت در طرحواره های فعال در نظام شناختی مربوط می شوند. برای مثال، بک بیان می دارد که، بیماران افسرده دارای طرحواره "افسرده گون" هستند که با پردازش اطلاعات در ابعاد منفی که مربوط به شکست و از دست دادن است مشخص می شوند و این درحالی است که بیماران مضطرب با طرحواره خطر توصیف می گردند که با پردازش اطلاعات در یک فضای حاکی از تهدید و خطر فعال می شوند.
جزء دوم نظریه شناخت درمانی بک، پردازش شناختی است. هنگامی که نظام شناختی با یک موفقیت یا محرک روبرو می شود، پردازش اطلاعات خودکار برای انتخاب، تفسیر و ارزیابی محرک به کار می افتد. همان طور که بک و امری تاکید دارند عمده ترین مشخصه اختلالاتی نظیر اضطراب و افسردگی، ماهیت پردازش شناختی است. به عبارت دیگر پردازش اطلاعات خاصی، تفکرات خودکار منفی را سبب می شود. دیدگاه زیربنایی الگوی شناختی این است که رویدادهای ذهنی (یعنی انتظارها، اعتقادها، خاطرات و....) می توانند علت رفتار باشند. اگر این رویدادهای ذهنی تغییر کنند، تغییر رفتار در پی آن خواهد بود. درمان گر شناختی با این اعتقاد، علت یا سبب شناسی اختلالات روانی را در رویدادهای ذهنی آشفته جستجو می کند. برای مثال، اگر کسی افسرده باشد، درمان گر شناختی، علت افسردگی او را در اعتقادات یا افکار او می جوید. شاید او معتقد باشد کنترلی بر رویدادهای زندگی اش ندارد. درمان موفقیت آمیز برای این اختلالات، تغییر دادن این افکار است (مک کالف، ۲۰۰۰).


[درمان خودکنترل گری]

دیگر درمان های مرتبط با رفتاردرمانی شناختی افسردگی می توان درمان خود کنترلی را نام برد که توسط رم و همکاران (رم، ۲۰۱۰: رم، کسلو و رابین، ۲۱۹۸۷) ایجاد شد. این درمان به تغییرات رفتاری به دنبال پیشرفت خود کنترلی روی خلق و فعالیت ها تاکید دارد، اما عناصر شناختی سنتی را در بر می گیرد. دیدگاه دوم، روان درمانی سیستم های تحلیل شناختی۔ رفتاری می باشد (مک کالوف، ۲۰۰۰). این درمانی راهبردهای شناختی، رفتاری و بین فردی را ادغام می کند و روی مهارت های حل مسئله مخصوصا در بافت روابط مهم تاکید دارد. ابتدا این درمان برای افسردگی مزمن طراحی شده بود و در آزمون های بالینی بسیاری مورد آزمون قرار گرفت.
درمان دیگری که می توان در این زمینه نام برد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می باشد. این درمان ترکیب مراقبه که با درمان شناختی می باشد (سگال، ویلیام و تیزدل، ۲۰۰۲). MBCT در اکثر بخش ها در حوزه پیشگیری از بازگشت یا عود بیماران بهبود یافته از افسردگی مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر می رسد این درمان در افراد با افسردگی شدید موثرتر است بخصوص با سابقه ی دو یا سه اپیزود افسردگی در گذشته.
به نظر می رسد تمرین های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با افزایش آگاهی افراد از لحظه حال از طریق فنونی مثل توجه به تنفس و بدن، و توجه دادن آگاهی به اینجا و اکنون، بر نظام شناختی و پردازش اطلاعات اثر می گذارد. کاویانی، حاتمی و شفیع آبادی (۱۳۸۷) با تحقیق بر روی ۳۰ دانشجو با علائم افسردگی نشان دادند که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی را افزایش و افسردگی را کاهش می دهد، هم چنین آنها یافتند که این روش افکار خودآیند منفی و نگرش ناکارآمد دانشجویان افسرده را کاهش می دهد. بیرامی و همکاران (۱۳۹۲) در تحقیق روی ۴۲۰ دانش آموز دریافتند این روش نمرات اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد.
در یک مطالعه ی قدیمی تر نیل جاکوبسون و همکاران نشان دادند افزایش فعالیت به تنهایی باعث ارتقا مفهوم خود و از بین رفتن افسردگی می شود (دیمی جیان و همکاران، ۲۰۰۸؛ جاکوبسون و همکاران، ۱۹۹۶). این روش بیشتر به صورت رفتاری طراحی شده است، زیرا ارزیابی اولیه نشان داده این نوع درمان به اندازه رویکرد شناختی و یا حتی بیشتر از آن موثر است (جاکوبسون، مارتل، دیمی جیان، ۲۲۰۰۱). اکنون تاکید اصلی این درمان بر عوامل اجتماعی و محیطی می باشد که تاثیر منفی دارند یا باعث افسردگی شده و در نهایت منجر به انفعال و اجتناب می شوند. این درمان بیشتر به فرد کمک می شود که با این عوامل و راه اندازها روبرو شده روی آنها و افسردگی حاصل از آنها کار کند و مهارت های مقابله خود را بهبود بخشد.
در این درمان تمرین های ورزشی نیز در طول هفته با ماه طرح ریزی می شوند که به طرز شگفت انگیزی در درمان افسردگی موثر هستند (استاتوپولو، پاورز، بری، اسمیتز و اوتو، ۲۰۰۶). بابیاک و همکاران (۲۰۰۰) نشان دادند هفته ای سه بار ورزش اروبیک برنامه ریزی شده به اندازه یک داروی ضد افسردگی در درمان موثر است. از سویی دیگر ورزش در پیشگیری از عود در طول ۶ ماه پیگیری نیز تاثیر بهتری نسبت به دارو درمانی یا درمان های ترکیبی داشت. این روش همگام با روش هایی ست که فعالیت را بهترین روش برای تغییر هیجان نامنظم می دانند و تحقیقات بسیاری در حال حاضر بر روی این روش ها در حال انجام می باشد (کمپل سیلس و بارلو، ۲۰۰۷.)

منبع: کتاب «اختلالات خلقی»
نویسنده: محمدحسین فاطمی راد و دیگران 
 

بیشتر بخوانید:
افسردگی و رضایت زناشویی
سبک شناختی منفی
با 5 راه به مبارزه با افسردگی بروید!
از سوگواری تا افسردگی
چگونه بر افسردگی غلبه نماییم؟
افسردگی روحی: علایم و درمان